سلام علیکم:)
اول قبلش بگم اره من وقتی حوصله ندارم و مود ندارم خیلی تو اب نمک میخوابم:)
و بله به ترک دیوارم میخندم و باید اینجا بنویسم.
جدیدا هم گویا با استاد گیتارم داستان دارم هر هفته.
جونم براتون بگه ننه جان که دیروز که من کلاس داشتم. باید سوغاتیهایده رو میزدم و میخوندم. خب ببینید همه ما این اهنگ رو بارها شنیدیم.منم که از خودم حالیم نمیشه تحریر بدم...استاد که تماس گرفت من زدم تمرینم رو و خوندم. اول یه دل سیر بهم خندیده بعد میگه: از خودت داری تحریر میدی داره فالش میشه. بیا اول عادی یاد بگیریم بعدا که گامها رو بهت درس دادم تو گام صدای خودت میتونی تنظیم کنی تحریر بدی.
خلاصه گفت بیا من خط به خط میزنم میخونم تو تکرار کن و از این داستانا...شما اینو شنیدی؟من هر خطی باهاش میخوندم این ریسه میرفت از خنده میگفت داری صداتو میکشی.نکش اقا جان نکش بعد ادامم در میاورد...منم کفری شدم گفتم: اصلا استاد خب بانوهایده خودش همینطوری میخونه من چرا باید عادی بخونم اصلا.
یعنی استاد رو میگی؟یه بمب خنده قشنگ زمین گاز میزد از خندههااا...بعد میگه: خودت رو با بانوهایده مقایسه میکنی؟بابا تو بیا اول مدل الهام یاد بگیر بخون بعدشم اونهایده اس هیچکس به پاش نمیرسه.بعد میخندیداااااا. اصلا قرمز شده بود از خنده.
خلاصه که دلقک استادم نشده بودم که شدم
زیر لب یه خدا بهت بخنده بهم میخندی گفتم و درس جدیدم رو با گل گلدون اغاز کردم.
خلاصه که ببین چی شده که منی که جلسه اول با سلام و صلوات التماسم میکرد بخونم و اصرار میکردم صدام خوب نیست الان چه براشهایدهای چهچه میزنم و قدرم رو نمیدونه
پ.ن:این نوشته هفته قبله و نمیدونم چرا منتشرش نکردم
الان میتونین همراه استادم کبود شید از خنده:)